یادداشت | مواجهه گفتمان انقلاب اسلامی با گفتمان آمریکا
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، آمریکا برای مقابله با گفتمان اسلام سیاسی ایران استراتژی رویارویی را انتخاب کرده است.
وقوع رنسانس و متعاقب آن انقلاب صنعتی در اروپا موجب تفوق غرب بر جهان شد. در این میان ایالات متحده اگرچه دیرتر از سایر کشورها به عرصه کشورهای صنعتی ورود کرد، اما اتخاذ سیاستهای اقتصادی و جنگهای جهانی اول و دوم و دور بودن آمریکا از میدان نبرد، موجب قدرت گرفتن هر چه بیشتر آنها شد.
پس از جنگ جهانی ساختار نظام بین الملل بر اساس ماهیت ابرقدرتهایی نظیر آمریکا و شوروی تشکیل شد. ساختار نظام جهانی در واقع تسلط ظالم بر مظلوم در تمام ابعاد آن اعم از اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و اجتماعی است که یک رابطه ظالمانه، غیرانسانی است.
هدفهای سیاسی نظام سلطه، از تربیت مدیران و سیاستمداران وابسته گرفته تا تأسیس پایگاههای نظامی در سراسر جهان و ایجاد درگیریهای منطقهای یا وجود کانونهای بحران «ادامه حضور و سلطه بر کشورهای مستضعف» است. همچنین این نظام برای رسیدن به خواستههای خود، رژیمهای انقلابی-مردمی و نیز رژیمهای مخل سلطه را سرنگون میکند.
اگر نظام سلطه در رسیدن به مطامع نظامی خود ناکام بماند، از دخالت و حضور مستقیم نظامی هیچ ابایی ندارد. اشغال گرانادا، پاناما، عراق، افغانستان و حمایت از گروههای تکفیری در سوریه و یمن مانند آن، نمونههایی از این بیپروایی و گستاخی استعمارگران در جهان است. در این خصوص امام خمینی (ره) میفرمایند: «آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است و براى سیطره سیاسى و اقتصادى و فرهنگى و نظامى خویش بر جهان زیر سلطه، از هیچ جنایتى خوددارى نمىنماید... او با ایادى مرموز و خیانتکارش، چنان خون مردم بىپناه را مىمکد که گوئى در جهان هیچ کس جز او و اقمارش حق حیات ندارند» (صحیفه امام، ج۱۳، ص: ۲۱۳).
از سوی دیگر انقلاب اسلامی با تمسک به آموزه های دینی و طرح گفتمان اسلامی سیاسی و با تاکید بر اصل استکبارستیزی، موجب افول هژمونی و خلع ید قدرت استعماری آمریکا گردید. بر این اساس دو کشور ایران و آمریکا که روزی متحد استراتژیک لقب گرفته بودند و ایران به جزیره امن برای آمریکا تبدیل شده بود، با پیروزی انقلاب اسلامی به دشمنان یکدیگر بدل شدند و در طول چهل سال گذشته دولت آمریکا تلاش روزافزون و بی وقفه برای به زانو درآوردن و تغییر رفتار انقلاب اسلامی یا حتی براندازی (نظامی یا نرم) آن به کار برده است.
وقوع انقلاب اسلامی زلزلهای در نظام ظالمانه حاکم بر جهان ایجاد کرد و با برهم زدن این معادلات و اتخاذ سیاستهای اخلاقی و انسانی در طول چهل سال گذشته، موجب افول هژمونی آمریکا شده است؛ امری که امام خامنه ای در سخنرانی خود به مناسبت روز دانش آموز و تسخیر لانه جاسوسی بدان اشاره کردند: «بسیاری از سیاسیّون معتبر دنیا و جامعهشناسهای دنیا معتقدند که «قدرت نرم» آمریکا فرسوده شده است، در حال از بین رفتن است... قدرت نرم این است که یک دولتی بتواند خواستهی... و عقیدهی خود را به اطراف بقبولاند و آنها را اقناع کند... این قدرت در آمریکا امروز رو به ضعف... و... فرسودگی کامل است؛ در زمینههای مختلف...» (امام خامنه ای، ۱۲/۸/۱۳۹۷).
شواهد سقوط به حدی است که حتی اندیشمندان آمریکایی نیز به آن هشدار میدهند؛ والراشتاین جامعه شناس آمریکایی و ارائه دهنده نظریه «نظام جهانی» به صراحت تاکید می کند که آمریکا در مسیر سقوط قرار گرفته و افول این کشور امری اجتناب ناپذیر است. به گفته این جامعه شناس، «از زمان جنگ ویتنام تا حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، از سرعت روند و توسعه اقتصادی آمریکا کاسته شده و این کشور، درخشش ایدئولوژیک خود را از دست داده است.»
نوام چامسکی نیز، آمریکا را یک امپراطوری در حال سقوط می داند. آلفرد مک کوی مورخ برجسته آمریکایی در کتاب «سایههای قرن آمریکایی: ظهور و سقوط امپراطوری آمریکا» می نویسد که سلطه جهانی واشنگتن در حال زوال است.
در گزارشهای ادواری آیندهپژوهی «شورای ملی اطلاعات آمریکا»، هژمونی آمریکا تا ۲۰۳۰ به پایان می رسد، اما واقعاٌ پاسخی ندارد که چه کسی جایگزینش می شود (کانال پایگاه تحلیلی-خبری سیاسیون ایران، ۱۰/۹/۱۳۹۷). در این باره عابد الجابری می نویسد: «از زمان فروپاشی شوروی سابق، تحلیلگران غربی دائماٌ این پرسش را طرح کردند: بعد از کمونیسم چه کسی دشمن غرب می باشد؟ گویا اینطور می باشد که پایان یک جنگ- در این قضیه جنگ سرد- فقط در صورتی بوجود می آید که جنگ دیگری به وقع بپیوندد، یا به عبارت فلسفی، گویا «ایگو» یا «من» غربی فقط می تواند خود را در نفی «دیگری» ابراز کند.» (دهقانی فیروزآبادی و اسماعیلی، ۱۳۹۵: ۱۱۵).
در این چارچوب جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام سیاسی که بر مبنای الگوها و ارزشهای انقلاب اسلامی در نظام بین الملل نقش ایفا نموده، در مرحله نخست به عنوان یک نظام ضد سلطه و در مرحله بعد به عنوان یک قدرت ضد هژمون در منطقه و جهان اسلام، هژمونی گرایی ایالات متحده را به چالش کشیده است.
در همین راستا بعد از پایان جنگ سرد با توجه به جایگاه ویژه منطقه غرب آسیا در سیاست بین الملل، جمهوری اسلامی ایران در کانون دستگاه سیاست گذاری خارجی امریکا قرار گرفت که میتوان به دولتهای محور شرارت که از نمودهای اصلی توجه ویژه ایالات متحده به جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک چالش است، اشاره کرد. به نظر میرسد که چالش جمهوری اسلامی ایران برای هژمونی گرایی امریکا، در بعد سیاسی- ایدئولوژیک اهمیت بیشتری از دو بعد دیگر داشته است.
آمریکا بهعنوان پرچمدار نـظام لیبـرال دمکراسی، انقلاب اسلامی ایران را تهدیدی جـدی بـرای اهداف و آرمانهای خود میداند و بـه هـمین منظور تلاش کرده با بهانههای مختلف با ایران مقابله کند. سیاست صدور انقلاب توسط ایران، گفتمان مقابله با هژمون و نگرش استکبار ستیزی، نقش اسرائیل در استمرار خصومت ما بین ایران و آمریکا، موضوع انرژی هستهای، مبارزه با تروریسم، صلح خاورمیانه از جمله مهمترین موضوعاتی بـوده که باعث ایجاد تنش در روابط دو کشور شده است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ به دلیل این ماهیت چپاول گرانه کاپیتالیسم و نقش آنان در تاریخ معاصر ایران، مبارزه با سلطه و سلطه گری - با توجه به نقش آمریکا در این عرصه- ضدیت با آمریکا به یکی از شعارهای محوری مردم و مسئولین در ایران تبدیل شد.
این موضع گیری علیه نظام سلطه ریشه در اندیشههای امام خمینی (ره) دارد؛ در موضع گیرهای ایشان، ضدیت با غرب و نظام سلطه نمود بارزی مییابد به گونه ای که با مروری بر سخنرانیها و مواضع ایشان، میتوان اصل نفی سبیل، نفی سلطه گری و سلطه پذیری را از اصول سیاست خارجی امام خمینی دانست. اصلی که به خوبی در قانون اساسی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تبلور یافته است (متقی، ۱۳۸۷: ۶).
آیت الله خامنهای نیز همانند امام خمینی به مقابله با نظام سلطه خصوصاً آمریکا توجه ویژهای داشته و در سخنرانیهای گوناگون نیز به فراخور زمان به وضوح آن را مورد تآکید قرار داده اند. مقابله با نظام سلطه و استکبار ستیزی که آمرَیکا به عنوان مظهر آن شناخته شده در دیدگاههای رهبری به سیاست خارجی مورد تأکید است. (اسدی و رضائی پناه، ۱۳۹۲: ۱۵).
هدف اصلی سیاستهای انقلاب اسلامی ایران، رد گفتمان هژمونیک و مخالفت با امپریالیسم، نئولیبرالیسم و جهانی شدن، ایجاد نظم عادلانه و بیطرفانه در نظام بینالمللی است.
مقامات سیاسی ایران به صورت مداوم، سازمان ملل متحد را به ابزاری در دست ابرقدرتها محکوم میکنند و برای مقابله با این جریان، آنها در تلاش اند که نهادهایی، چون جنبش عدم تعهد را فعال سازند تا از این طریق در روابط موجود جهانی تغییر ایجاد کرده و نظام سلطه را به چالش بکشند.
سیاستهای آمریکا در مواجهه با نظام جمهوری اسلامی
آمریکا در دهه اول نظام جمهوری اسلامی جهت مهارکردن نظام جمهوری اسلامی ایران از اهرم عراق بهره برد، افزون بر اینکه در کنار آن، راهبرد تحریم را نیز از ابتدای انقلاب مورد استفاده قرار داد که در دهه های بعد با طرحهای داماتو و ونس و تصویب قطعنامههای سازمان ملل تشدید گردید. اوج این مقابله با روی کار آمدن ترامپ و خروج از برجام و عملیاتی نمودن تحریمهای همه جانبه به وقوع پیوسته است.
نکته درخور توجه در راهبردهای آمریکا علیه نظام جمهوری اسلامی ایران فرایند و سیر تدریجی راهبردهای عمدتا سخت به راهبردهای عمدتا نرم است، به گونه ای که در دهه چهارم از انقلاب اسلامی، تغییر و فروپاشی نظام از درون توسط استراتژیستهای آمریکا دنبال میشود.
بر این اساس راهبرد آمریکا مبتنی بر افزایش تحریمها و به تبع آن اعمال فشارهاى اقتصادى علیه جمهورى اسلامى بهمنظور ایجاد «نارضایتی عمومی» از حاکمیت و «تولید اضطراب» مستمر بین مردم ایران و بهستوهآوردن (Frustrate) آنها و کشاندن ایران پای میز مذاکره است تا بدین شیوه و با توجه به تسلط آنان به علم مذاکره، برای تحقق اهداف تعیین شده همچون ایجاد محدودیت، گام بردارند.
آنها در این استراتژی تلاش دارند که سیستم سیاسی حاکم در ایران در عین حفظ پوسته ساختاری تهی از محتوا شود. در این راستا ترامپ اقتصاد ایران را هدف قرار داده، چرا که اقتصاد ایران به دلایل مختلف آسیبپذیر است. با توجه به این وضعیت، آنها همزمان، سیاست خروج از برجام و ایجاد جنگ روانی را در پیش گرفتند؛ که تا حدی با موفقیت آنها مواجه شد.
در زمینه عملیاتی نیز، گروه اقدام عملی ضد ایران را تشکیل داده اند تا جنگی تمام عیار علیه ایران راه اندازی کنند، در این خصوص گروه ۵ نفره تحریمهای هوشمند در سال ۱۳۹۰ به ۳۰۰ نفر در سال ۱۳۹۶ تبدیل شد.
به نظر مىرسد با تشدید فشار سیاستهاى تجاوزکارانه آمریکا، فصل جدیدى از مناسبات ایران با غرب بهویژه آمریکا شکل گرفته است که چاره ای جز تجدید نظر در سیاستهاى داخلى دولت وجود ندارد تا از این طریق به آمریکا و متحدان او فهمانده شود که برجام قادر نیست مؤلفههاى قدرت ایران در منطقه و جهان را از بین ببرد.
مواجهه آمریکا و ایران در منطقه غرب آسیا
منطقه غرب آسیا و کشورهای خلیج فارس، همواره به لحاظ ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک، نقش مهم و حیاتی در معادلات سیاسی، امنیتی و اقتصادی جهان داشته و دامنه تأثیر و تحولات آن به فراتر از مرزهای منطقه و جامعه بینالملل، سرایت میکند (امیرعبداللهیان، ۱۳۹۲: ۵۵) وجود سه تنگه مهم هرمز، باب المندب و کانال سوئز از یکسو و وجود ذخایر عظیم انرژی در این منطقه، باعث اهمیت فراوان آن شده است.
از سوی دیگر، نقش اسلام سیاسی بهعنوانِ یک عنصر تأثیرگذار در بازخوانی منافع قدرتهای بزرگ، در خاورمیانه و شمال آفریقا بسیار پررنگ بوده است، طوری که، ظهور بنیادگرایی اسلامی بیشتر در این عرصه روی داده است.
با وقوع بیداری اسلامی در این منطقه، آمریکا سعی دارد با اتخاذ الگوی رفتاری محتاطانه، راهبردهای گوناگونی را در کشورهای دستخوش بیداری اسلامی دنبال کند که این راهبردها با توجه به متغیرهایی همچون حضور مردم، ساختار رژیم و اهمیت استراتژیک برای آمریکا، تفاوت پیدا کرده اند.
این راهبردها در دو سطح راهبردهای نرم و سخت، قرار دارند که حفظ ساختار سابق رژیمها و انتقال مسالمتآمیز قدرت به نیروهای همسو، تغییر هویت بیداری اسلامی و تعریف آن به عنوان حرکتی دموکراسیخواهانه، تلاش برای معرفی اسلام سکولار ترکیه به عنوان الگوی ایدهآل نظامهای سیاسی و جلوگیری از گسترش الگوی انقلاب اسلامی، توجه بیش از حد بر دیپلماسی عمومی و رسانهای و مخاطب قرار دادن مردم توسط سیاستمداران امریکایی و دنبال کردن تحقق دموکراسی هدایت شده در برخی از کشورها- که منافع آنچنانی برای امریکا نداشتند و یا ساختار گذشته دیگر پاسخگوی مطالبات آمریکا نبوده- از جمله راهبردهای نرم آمریکا در مواجهه با بیداری اسلامی بود.
در راهبردهای سخت نیز، علیرغم مطلوبیت استفاده از زور و مداخله نظامی در این کشورها، آمریکا هرگز خود به مداخله نظامی مستقیم روی نیاورد؛ چرا که این امر ناشی از هزینههای سنگین مداخله نظامی و افزایش نگرش منفی نسبت به مداخلات آمریکا در کشورها بخصوص در خاورمیانه می گردد. بلکه امریکا مبتنی بر استراتژی مداخله بشردوستانه در قالب دکترین امنیتی ناتو در کشور لیبی، استراتژی کنترل نیابتی و احاله مسئولیت به عربستان و شورای همکاری خلیج فارس در برخورد با معترضین یمنی و بحرینی و راهبرد شبیهسازی و ایجاد اعتراضات مشابه در کشور سوریه، اهداف راهبردی خود را در منطقه دنبال کرد (Springborg,۲۰۱۲: ۴۰) و به نوعی به دنبال مهار تفکر انقلاب اسلامی در جوامع این کشورها بود.
در واقع آمریکا تسلط بر منطقه غرب آسیا را مهمترین عامل بازگشت به هژمون خود مىداند و به نظام اسلامى ایران که با رویکرد اسلام انقلابى حضرت امام خمینى سلام الله علیه، قدرت بسیج تودهها و مستضعفان عالم و مدیریت بیدارى اسلامى در جهان اسلام را بر عهده دارد به عنوان مهمترین و بلکه تنها مانع بازگشت این هژمون نظر دارد. به همیندلیل نظام اسلامى ایران را بزرگترین خطر براى منافع خود در جهان مىداند.
راهکار مقابله با سیاستهای آمریکا
برای مقابله با سیاستهای خصمانه آمریکا چند راهکار پیشنهاد میشود:
استفاده از سیاست اقتصاد مقاومتی: با توجه به استفاده آمریکا از ابزار اقتصادی برای مقابله با ایران، بهترین ابزار برای این نوع مقابله استفاده از اقتصادی مقاومتی است که مقام معظم رهبری همواره بر آن تاکید داشته اند. این سیاست اقتصادی با محوریت تولید ملی و کاهش واردات، موجب هدایت نقدینگی موجود به سمت تولید میگردد. رونق تولید موجب قطع وابستگی ایران به نفت، کاهش شدید بیکاری و تولید ثروت و در نهایت با مقاوم کردن اقتصاد ایران موجب استقلال اقتصادی خواهد شد.
حذف کردن دلار از چرخه اقتصادی کشور: با توجه به جایگاه ساختگی دلار در عرصه اقتصادی ایران، ضروری است ارز ملی کشورها جایگزین دلار گردد تا زمینه افول قدرت اقتصادی بدون پشتوانه آمریکا فراهم گردد.
نگاه به شرق و توسعه همکاری با کشورهای منطقه: تا زمانی که نگاه مسئولین به آمریکا و اروپا باشد هیچ رویداد مثبتی در کشور بوجود نخواهد آمد، تاریخ معاصر ایران و اقدامات آنها در این عرصه مهمترین گواه است. با توجه به فرصتهای بی نظیر در کشورهای منطقه و شرقی مسئولین سیاست خارجی ایران باید سیاست همکاری با این کشورها را در کانون سیاستهای خویش قرار دهند./918/ی702/س
داود فیض افرا
۱- جعفری، سیداصغر، نقش امام خمینی (ره) در شکل گیری قطب قدرت اسلامی، فصلنامه مطالعات سیاسی جهان اسلام، سال پنجم، شماره ۱۸، تابستان ۱۳۹۵،
۲- متقی، ابراهیم، بررسی الگو و فرایندهای تقابل ایران وآمریکا، تهران: مرکز تحقیقات استراتژیک. ۱۳۸۷، تهران
اسدی، ناصر؛ رضائی پناه، امیر، «مبانی تقسیم بندی نطام بین الملل و واگراییها و همگراییهای آن»، فصلنامه پژوهشهای سیاسی جهان اسلام، شماره ۱، ۱۳۹۲،
۳- امیرعبداللهیان، حسین، ناکارآمدی طرح خاورمیانه بزرگ در خیزش بیداری اسلامی، تهران، وزارت امور خارجه، تهران ۱۳۹۲
4- Springborg , Robert, The US Response to the Arab Uprising: Leadership Missing in “Re-thinking Western Policies in Light of the Arab Uprising” Edited by Riccardo Alcaro and Miguel Haubrich-Seco, Edizioni Nuova Cultura, 2012